از الف تا ی جشن تولد یکسالگی - قسمت سوم
یه دفعه یادم به مانی (ماندانا) افتاد یکی از دوستای خوبم تو شیراز که البته فامیل دوری هم هستیم . خودش لباس عروسی دخترشو دوخته بود و کلا از هر پنجش یه هنر می باره . باهاش تماس گرفتم و گفتم یه لباس خوب واسه تولد تو می خوام . قرار شد چند تا عکس دلخواهمو از اینترنت پیدا کنم و براش ایمیل کنم بعد از چند بار ایمیل نرسیدن و ... بالاخره متوجه منظورم شد و گفت که نو شیراز تور ستاره ای دیده و می ره می خره. می دونستم که طفلک خیلی سرش شلوغه ولی چاره ای نبود باید مدام بهش زنگ می زدم تا اینکه با تلفنش کلی حالم گرفته شد: هداجون همه جا رو گشتم حتی بازار وکیل ولی تو ستاره ای گیرم نیومد. گفتم باشه من می رم می گردم کجا برم؟ گفت برو گاندی یا کوچه برلن ! واییییییی ...
نویسنده :
مامان هدا
16:15